با سلام خدمت هیئت تحریریه ی محترم وتبریک

صمیمانه ی عید نوروز

 

 

چرا دوستان ، مطالب مدنظر خودشون رو

برای سری جدید نشریه نمیزارن تو وبلاگ ؟

 

 

لطا به دقیقه نود ، نندازین کارها رو . ممنون


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 28 اسفند 1393برچسب:, | 14:13 | نویسنده : حبیب قادری |

دوستان سلام

پیش طراحی آدمک آماده شده به آدرس زیر :

www.up.nojanads.ir/uploads/adamak.zip

لطفا همه برید نگاه کنبد و نظراتون رو تا آخر امشب بنویسید . ممنون .


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 16 اسفند 1393برچسب:, | 12:44 | نویسنده : حبیب قادری |

لینک دانلود پوستر تبلیغ نشریه آدمک برای اشتراک گذاری تو گروه های مجازی و ... :

 

 

http://s4.picofile.com/file/8174751142/adamak2.jpg

 

لینک دانلود مطالب تاییدیه برای شماره اول نشریه + تصاویر مطالب :

http://s6.picofile.com/d/0032ff99-f238-400b-b2a0-c75e9d278a44/%D8%A2%D8%AF%D9%85%DA%A9_1.docx


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:پوستر تبلیغات آدمک + مطالب شماره یک آدمک, | 10:16 | نویسنده : حبیب قادری |

 

فقط خدا می داند که قبل از ورود به دانشگاه، برای خرید یک  چراغ مطالعه خوب چند صد کیلومتر را پیمودم و چندین مغازه را زیر و رو کردم تا به خیال خودم  از ساعت دوازده به بعد که معمولا دوستان عزیز چراغ ها را خاموش می کنند بتوانم اندکی بیشتر به مطالعه ی علم و دانش بپردازم. ولی.....چشمتان روز بد نبیند یک ترم گذشت اما اثری از خاموش کردن برق اتاق دقیقا تا اذان صبح نبود  و عجیب تر از آن  این  که وقتی نزدیک  اذان صبح می رسید گویا این  شیطان بود که از ترس اینکه نکند فرشته ای  ما را به  انجام  فرایض دینی مان  وسوسه کند سریعا برق اتاق را خاموش می کرد و فرمان خواب می داد انگار که در سور اصرافیل دمیده بودند که ناگهان همگی به خوابی عمیقی می رفتیم و صد رحمت به اصحاب کهف.... و درست زمانی   بلند می شدیم که از همه ی کلاس ها جا مانده بودیم و ساعت، دوی بعد از ظهر به وقت سلف را نشان می داد ..... و اکنون که چهار ترم به همین منوال گذشته است. دیگر تصمیمی بس کبرایی  گرفتم که چراغ مطالعه ام را گازی یا نفتی کنم که اگر خدای نکرده زبانم لال شبی برق رفت دوستان از آن استفاده ای بهینه کنند چه بسا که اگر دوستان از من راضی باشند خدا هم از من راضی خواهد بود و از سوی دیگر  مدیون این چراغ مطاله ی بخت برگشته نخواهم بود.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:, | 19:45 | نویسنده : خانم فرجی |

13976145926856188950.jpghajifirooz.jpg

بالاخره آواز سر دادن های حاجی فیروز خوشتیپ خودمون ،نتیجه داد و به دیدار بزبزقندی  بعد از یک سفر یک ساله نایل شد!!

گفتگوی این دو رفیق قدیمی در قرار ملاقات؛راس ساع 2و15دقیقه و 11ثانیه...

 

ارباب خودم سامبولی علیکم         ارباب خودم  بز بز قندی..

ارباب خودم لباس قرمز؟؟             ارباب خودم این رنگ ساله؟؟؟

بزبزقندی سری به نشانه تایید تکان داد...

ارباب خودم شنبه به نوروز؟؟          ارباب خودم این فال نیکه

بزبزقندی لبخندی زد...

ارباب خودم بگو ز تعطیل؟؟          

بزبز قندی سه بار گفت :بع بع بع

ارباب خودم یعنی 3روزه؟؟

بزبزقندی باز هم سری به نشانه تایید تکان داد...

ارباب خودم امسال چه سالیست؟؟

بزبزقندی بادی به سینه انداخت و سرش را بالا گرفت و اشاره به خود کرد...

ارباب خودم به اسم توست سال؟؟          ارباب خودم تبریک و تبریک

ارباب خودم سوالی دیگر...                     ارباب خودم بگو ز سیزده؟؟

بزبزقندی 5 انگشت خود را بالا آورد و تبسمی کرد...

ارباب خودم منظور پنشنبست؟؟

بزبزقندی دستی به ریش بزی خودش کشیدو سری خم کرد......

ارباب خودم این یکی عالیست           ارباب خودم فردایش خالیست!!..

 

قابل توجه:

  • امسال سال بزه و رنگ سال هم قرمز عنابی مایل به قهوه ای!!حال فکر کنید چی میشه اگه ریش بزی قرمز عنابی مد بشه!!!؟؟

  • امسال فراوونیه تعطیلات سه روزه است!!هورررررراااا

  • واینکه سیزده بدر افتاده پنجشنبه...وفرداش میتونیم راحت بخوابیم!!

  • وفال نیک هم این که:از قدیم وقتی اتفاق خوبی میفتاده میگفتن:"شنبه به نوروز افتاده"

آدمک براتون سالی به شیرینی بزبزقندی آرزو داره!!

 

 باسلام.من از این بیشتر نتونستم خلاصه کنم مطلب رو .چون اگه خیلی خلاصه بشه مفهموم شعر رو خواننده متوجه نمیشه.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:, | 13:28 | نویسنده : خانم موسوی |

مادری پیر مرا ،        نکته ای زیبا گفت !        از بدِ دنیا گفت !

گفت طاووس مشو        که به عیبت خیزند ،        گر شوی شعله ی شمع ،

زیر پایت ریزند !        گفت : پروانه مشو ،        که به سرگردانی ،

لای انگشت کتاب ،        سالها میمانی !        نه زمین باش نه خاک ،

که تو را خوار کنند ،        وانگهی ذهن تو را ،        پر ز مرداب کنند !

آسمان باش که خلق ،        به نگاهت بخرند !        وز پی دیدن تو ،

سر به بالا ببرند .        آسمان باش عزیز        گله ها را بگذار !

ناله ها را بس کن !        روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی !         زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگ تو را !!!

فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود !        تا بجنبیم تمام است تمام !!        پاییز دیدی که به بر هم زدن چشم گذشت ...

یا همین سال جدید !!        باز کم مانده به عید !!        این شتاب عمر است ...

من و تو باورمان نیست که نیست !!        صبح یعنی آغاز        فرصت شادی و لبخند و امید

صبح یعنی امروز ، سهمی از زندگی و عشق        از آنِ خود توست !        لحظه را قدر بدان

حیف از عمر که صرف گله و شکوه شود

 

سلام به تموم هم دانشگاهی های عزیز . ترمکا . ترم بالاییا . پرستارا ، ماماها ، پزشکا ، پیراپزشکا ، بهداشتیا ، دندون پزشکاو داروسازای عزیز آینده

یه دورهمی طنز براتون آوردیم بیا و ببین . نمیدونین که چه خبره ؟ یه تیم  دانشجویی دست به دست هم دادن که بهونه ای واسه لبخند شما عزیزان باشن و تو همین قالب خوش و بش های دانشجویی رو با هم در جریان بذاریم ...

خب از اونجایی که ما هیچ عیبی نداریم هر گونه تعریف از ما رو برامون پیامک کنین و جایزه بگیرین و  هر گونه انتقاد دارین بگین تا یجوری از خجالتتون دربیایم .

خلاصه که خیلی براتون حرف داریم . پیگیرمون باشین . یاعلی


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 10 اسفند 1393برچسب:خوش آمدگویی, | 17:18 | نویسنده : حبیب قادری |

ای خداوندی که خالق خرسی          از این که مرا مهندس افریدی مرسی

مسئولین خواهشا رسیدگی کنید دیگه!!!خوبه تو دانشگاه علوم پزشکی فقط دوتا رشته ی مهندسی داریم ها،باور کنید ما توقع نداریم برامون یک جشن مثل جشنی که برای کارمندان دانشگاه گرفتید بگیرید،فقط یک تبریک با پیامک هم بهمون می گفتیدما کلی ذوق می کردیم.خوبه شما  مسئول دانشکده مهندسی نشدید!!!به هر حال ارز اونجایی که همیشه مردم سریع تر از مسئولین وارد عمل می شوند ، این همه هم خودمون وارد عمل می شیم و روز مهندس رو به دانشجویان مهندسی اعم از محیط و حرفه ای تبریک میگیم....

 

بچه ها دقت کردین توی این ترم جدید ما تقریبا دو جلسه در هفته همایش ازدواج داریم؟؟؟!!!

این یعنی برابر با تعدلد جلسات یک درس 4واحدی در هفته . یکی نیست به نهاد بگه : باباکا از کار گذشته دیگه، از دست این همایش ها هم کاری ساخته نیست،باید به دنبال یک روش نوین دیگه بود.

مسئولین نهاد شما حداقل رسیدگی کنید دیگههههههههههه.

به مسئولین بوووووق که دیگه امیدی نداریم.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 9 اسفند 1393برچسب:, | 1:27 | نویسنده : خانم فرجی |

پسرعمه زا:فامیل چرا باید 3بار روبوسی کنی؟

فامیل دور:خب معلومه دیگه ، واسه این که سرگیجه بگیری...

 

 

پسر عمه زا:آقای مجری من می خوام ازدواج دانشجویی بکنم.

فامیل دور:ها؟یعنی چی؟یعنی تا وقتی دانشجویی ، مزدوجی؟تو کی دانشجو شدی؟

 

 

پسر عمه زا:احترام من رو حفذ کن . من دانشجو شدمااااااا.

فامیل دور:آره...ابهتتون رو دیدم که حتی گربه های سلف مرکزی هم بهتون توجه نمی کنن.

 

 

فامیل دور:هی روزگار، دیگه جایی به کار رسیده که گربه های سلفم غذا نمی خورن...

پسرعمه زا:خب بهشون بگو:گربه چو گشنه شود گشنیز خورد....هههههههههههههههههههههههه

 

 

پسر عمه زا:فامیل تا حالا دفت کردی؟

فامیل دور:چه شده؟

پسر عمه زا:هیپی فکر کنم تو هم دانشجویی خبر نداری....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 9 اسفند 1393برچسب:, | 1:17 | نویسنده : خانم فرجی |

متفکران عزیز خواهشمندیم جملات طنز تراوش شده از ذهن مشوش/بیمار خود را که هر سه کلمه در آن به کار رفته (در حد یک تا دو جمله) ، برای ما پیامک کنید.

1-عید دیدنی - میانترم - ماهی

2-آجیل - جزوه - عیدی

دوستان لطفا بین گزینه 1 و 2 یکی رو انتخاب کنید


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:, | 14:8 | نویسنده : خانم عبدالهي |

با عرض سلام خسته نباشید به تمام عزیزان هیئت تحریریه...

مطالب تایید برا نشریه:

1-خوش آمد گویی و مطلب آقای حسینی مقدم..(مدح خدا از زبان یک دانشجو..طنز)...و من عاشق محمدم ...خانم محمد زاده

2-ننه سرما..خانم حسینی.......کاریکاتو لازمه

3-خاطره..خانم عبدالهی.(فان کده)......کاریکاتور....

4-زیر خط فهم ..خانم محمد زاده

5-طنز سیاسی...(دست انداز) آقای قادری و آجعفری....کاریکاتور...

6-خورجین....خانم فرجی.....کاریکاتور فامیل درو

7-پیامک دونی....

8-این مطلب صددر صد تایید نشده....به احتمال فضا داشته باشیم تا از مطلب خانم موسوی و فیضی اگه ویرایش شه استفاده کنیم.

دوستان ضمن تشکر از همگی...برای طراحی نشریه هر نظری هست بدون تعارف بگید هرچه قشنگتر شه بهتره سری اوله..ممنون.

منتظر نظراتم.چشمک

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:, | 11:11 | نویسنده : آقاي جعفري |

 

 

 

 

 

وزير بهداشت : وضعيت همه کشورها به جز افغانستان از نظر تعداد پرستار از ايران بهتر است .

 

 آخيش ! خيالمون راحت شد . باز خوبه از همه کشور ها عقب تر نيستسم بابا!

 

تازه افغانستان خوبه که درگير جنگ و ناآرومي هست و به سطح تحول سلامت ما رسيده !

 

همينجا ما آدمکي ها يکصدا ميگيم : وزير جون مچکريم ! و باز هم به ما از اين اميد ها بدين !


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 15:4 | نویسنده : حبیب قادری |

سلااام.این مطلب از طرف سرکار خانم موسوی است...

بالخره آواز سر دادن های حاجی فیروز خوشتیپ خودمون ،نتیجه داد و به دیدار بزبزقندی  بعد از یک سفر یک ساله ريا،نائل شد!!!

گفتگوی این دو رفیق قدیمی در قرار ملاقات؛راس ساع 2و15دقیقه و 11ثانیه...

 

ارباب خودم سامبولی علیکم         ارباب خودم سرتو بالاکن

ارباب خودم ساعتو نیگا کن             ارباب خودم یه نیگابه ما کن

ارباب خودم این وقت خوابه            ارباب خودم چه وقت دیدار؟؟

بزبزقندی،بع بع کنانان ذاشت برمیگشت که ناگهان صدای انفجار توپ لحظه ی تحویل سال دراومد و حاجی فیروز ادامه داد...

ارباب خودم بزبزقندی                   ارباب خودم چرا نمیخندی؟؟؟

ارباب خودم لباس قرمز؟؟             ارباب خودم این رنگ ساله؟؟؟

بزبزقندی سری به نشانه تایید تکان داد...

اربا خودم شنبه به نوروز؟؟          ارباب خودم این فال نیکه...

ارباب خودم بگو ز تعطیل؟؟          

بزبز قندی سه بار گفت :بع بع بع

اربا خودم یعنی 3روزه؟؟

بزبزقندی باز هم سری به نشانه تایید تکان داد...

ارباب خودم امسال چه سالیست؟؟

بزبزقندی بادی به سینه انداخت و سرش را بالا گرفت و اشاره به خود کرد...

ارباب خودم به اسم توست سال؟؟          ارباب خودم تبریک و تبریک

ارباب خودم سوالی دیگر...                     ارباب خودم بگو ز سیزده؟؟

بزبزقندی 5 انگشت خود را بابا آورد و تبسمی کرد...

اربا خودم منظور پنشنبست؟؟

بزبزقندی سری تکان داد به نشانه تایید...

ارباب خودم این یکی عالیست           ارباب خودم فردایش عالیست..

 

امسال سال بزه و رنگ سال هم قرمز عنابی مایل به قهوه ای!!حال فکر کنید چی میشه اگه ریش بزی قرمز عنابی مد بشه!!!؟؟

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 اسفند 1393برچسب:, | 23:54 | نویسنده : خانم فرجی |

با سلام

مطلب ((توهمات یک ترمک)) رو خانم فیضی نوشتن و طرحشون راجع  به اینه که به صورت یک داستان دنباله دار باشه.....

لطفا نظرات و کمک هاتون رو برامون بنویسید...


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 22:58 | نویسنده : خانم فرجی |

خاطره:

یَک روز در اتاق نِیشَستَه بودُم و داشتم غذای سلف نوش ِ جان مِیکَردَم ، که یَک هُو یَک چیزی زیر دندانم گفت : قیییییییرررررچ.در آوُردَمَش و گفتم : هُو چیستی ؟ دیدم یَک سنگ سیاه در میان بیرنج بود و مِی گفت که مَن ِ نخور، مَن ِ نخور...

 

درد و دل :

  • من از فیزیک و نیوتن و ... نمی گذرم ! این چه وضععععیه ، من از صبح زود پا می شم و می رم دانشکده و شب ، خسته و له شده برمی گردم . ولی بی انصافا می گن کاری انجام نشده....امممممممممممممممممممممممم(گریه راستکی)

  • اگر الان یکی از نسل ما بره دندون پزشکی 60%(مجاز از 100%) حداقل یک دندون عیبیده داره.از این تریبون اعلام میکنم : ما از اون نسلیم که تو مدرسه مجبور به مسواک و فلوراید زدن بودیم.مسئولین رسیدگی کنن لدفناااااااااا.....

  • این قدر بدم میاد از دندون پزشکایی که دندوناشون ، به خصوص جلوییا خراب و جرم گرفته است ... اینا یا رسما دندون پزشکی رو می برن زیر سوال و یا دارن خیییییییلی نامحسوس برای خودشون تبلیغات می کنند...

  • سوال امتحانی جدید فیزیک کوانتوم : عوامل خواب دانشجو سر کلاس را نام ببرید؟

           پاسخ : از دست رفتن انرژی حاصله از صبحانه به دلیل تلاش برای رسیدن به سرویس و مقاومت در برابر لِه و    کمپوت شدن داخل سرویس دانشگاهه .

دست انداز:

  • دقت کردین وقتی تو خوابگاه می خواین یک چیز نونی بخورین کل فاز نون ندارن . ولی وقتای دیگه یخچال از پر نونی می تّرکه ...

  • دقت کردین اول ماه کارت تغذیه رو شارژ می کنی واسه 2 ماه ، ولی واسه هفته دوم شارژ نداره ...

  • دقت کردین وقتی می گن دقت کردین قیافه متفکرانه به خودتون می گیرین و می رین تو خاطرااااااات.....

  • هر جا سخن از پاکیزگی است ، نام آب سرد کن و فواره دانشکده بهداشت می درخشد...یعنی می درخشداااااااااا

  • از اُبهت دانشجو همین بس که وقتی به گربه های سلف مرکزی می رسی باید یعععنی بایدهاااا راه رو برای جناب گربه باز کنی...اصن یه وعععععععععععضیه...

  • دیگه دست پتشون به جایی رسیده که گربه های سلف مرکزی برای خوردن غذا ناز می کنن . بابا گربه جون اگه بد مزه است خوبه که بی مزه نیست!بخور که شارژ کارتم الکی حروم نشه .... باریک

     

     

     

    نصیحت:

    اگر می خوایی قیامت رو با چشمات ببینی یک روز ساعت 7:54 – 7:59 سر چار راه گلستان باش.این قدر هماهنگ همه به یک سمت میرن که آدم یک لحظه شک میکنه صدای اسرافیل رو نشنیده باشه و نرسه حقش رو بگیره..........


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:خاطره,درد و دل,نصیحت,دست انداز,, | 22:51 | نویسنده : خانم فرجی |

شاید چهارصد سال و اندی طول کشید تا من موفق به کسب مقام شامخ دانشجویی شدم ...خلاصه داستان از آنجا شروع شد که من از طریق قاصدی متوجه شدم که در دانشگاه مشهد آن هم در رشته  تاپ مهندسی بهداشت محیط پذیرفته شدم .بی درنگ خبر را در بوق  و کرنا کرده و به گوش تمامی فامیل رساندم و همین که خبر دانشگاه فردوسی به گوش همه خلق رسید خوشبتانه یادشان رفت احوال رشته ام را جویا شوند و من هم که بدم نمی آمد تا این راز سر به مهر را کتمان کنم  و با بهانه انتظار برای قبولی در دانشگاهی تیپ یک همچون فردوسی به گونه ای سالهای متمادی فسیل شدن پشت کنکور را ماست مالی کردم.

بگذریم ....خلاصه من که به  تازگی  از توانایی خود در رشته مهندسی بداشت محیط آگاه شده بودم همینک در جستجوی نشانه

های حکمت خداوند و با کوله باری از دلداری های خواهرم و دعای مادرم و همراهی های پدرم و خیال های خام درون سرم به این مدینه فاضله مشرف شدم.اما شاید باور نکنید درست در لحظه ای که فکرش را هم نمی کردم سقف آرزوهایم ویران شد،گویی تمام آبهای سرد خلیج  همیشه فارس و دریای عمان را بر سرم ریختند چرا که بعد از ماه ها پیگیری و نامه و تلگراف و پیک برای اطلاع از تاریخ ثبت نام و سر پا ایستادن در صف های طویل ثبت نام ،آدرس دانشکده بهداشت را به عرضمان رساندند...راستش را بخواهید در لحظه اول باورم نمیشد ....من که از تمام نقشه پیچیده شهر مقدس مشهد تنها دانشگاه فردوسی را می دانستم و اولین بار به جای زیارت و دیدار باغ نادری و دیگر ابنیه های تاریخی به تماشای نرده های آبی دانشگاه فردوسی  نشسته بودم  ناچار باید چشمهایم را می بستم و با دید سهراب گونه ای آنها را می شستم و دانشکده بهداشت را که بدون شک اولین مهد کودک ساخته ذهن فردریک فروبل بود را جور دیگر می دیدم .بدتر از آن که چیزی نگذشت که دریافتم همانا علوم پزشکی همان دانشگاه فردوسی نیست...

همینک تنها عاملی که رشته امیدم را به این دنیای سرد و توخالی پیوند می زد عبور ازخیابانهای دانشگاه فردوسی در مسیر برگشت به خوابگاه بود ...بله خوابگاه...همان خوابگاهی که سالها حسرت اینترنت را بر دل ما گذاشت و لذت سرچ کردن های داخل اتاق به دور از صندلی های خشک و خسته کننده سایت که برای دقایقی جرات ترک جایگاهت را از ترس ربوده شدن سیستم نخواهی داشت...بارها خواستم این مسیله  را به باد فراموشی بسپارم اما دریغ...

چگونه می توان سحر گاهانی را  که در سرویس های دانشگاه بدون صندلی خوابهایمان حرام شد را از یاد برد؟ و دریغ از این که با وجود پیمودن فرسنگ ها راه حتی یک بار قبل از استاد و به موقع در کلاس حاضر باشم .چگونه می توان غم  عظیم نداشتن عابر بانک در دانشکده را به راحتی هضم کرد درست در لحظه ای که باید اقساط وام چهار صد میلیون ریالی قرض الحسنه  دانشگاه  را که نمی دانم کی به دستم رسید و در کدام نقطه این کلان شهر صرف شد با دستانی لرزان و قلبی که تند تر از همیشه می زد و چشمانی اشک بار به دست دوستم بسپارم ومجددا به حساب دانشگاه واریز کنم چرا که خودم با دست خودم نمیتوانم جاهد قربانی شدن اسکناس هایی باشم که با زحمت فراوان از پدرم گرفته بودم و زمانی که به سرگذشت اون اسکناس های بیچاره و همینطور به داستان ان وام هایی که پورسه اداری اش بیش از یک قرن طول کشید می اندیشم گمان میکنم سرابی بیش نبود و همچنان معتقدم که کشف راز خرج کردن ان اسکناس ها همانا برای من از راز تابلوی داوینچی دشوار تر خواهد بود افسوس که ان روزهای خوش دیگر گذشت و حال که از دور به حقیقت دوران دانشگاه و دانشجویی مینگرم در میابم که راز بقای هر دانشجو همانا سلف دانشگاه است وتنها نشان افتخار هر دختر دانشجوی فارغ التحصیل این رشته بدون شک طرح دوساله ای است که میگذراند ولی افسوس که در عنفوان جوانی بازنشست میشوند ودیگر باید در انتظار استخدامی باشند که در واقع زهی خیال باطل.........

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:خاطرات,ترمکی,, | 22:49 | نویسنده : خانم فرجی |

 

این شعر رو برای اغاز  نشریه در نظر گرفتم..چطوره دوستان؟

 

آدمک اخر دنیاست بخند            آدمک مرگ همین جاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد     شوخی کاغذی ماست بخند

آدمک خر نشوی گریه کنی                  کل دنیا سراب است بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی               بخدا مثل تو تنهاست بخند......


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 14:25 | نویسنده : آقاي جعفري |

 

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد  /    کاسب پیر دگر باره جوان خواهد شد!

من و تو غمزده از این همه خرج شب عید       /     لیکن او صاحب یک سود کلان خواهد شد

موسم دلخوری و گیجی آن اهل حقوق    /      وقت بشکن زدن پیشه وران خواهد شد

حرف عیدی نزنی پیش خسیس الدوله / که کند سکته و درخاک نهان خواهد شد

اول عید ، حقوق من و تو نفله شود / سرمان باز دچار دَوران خواهد شد

باز ذکر « چه کنم ، آی چه کنم » می گیریم / قلبمان نیز دچار ضربان خواهد شد

مخمان سوت زد از قیمت شیرینی جات / کم کمک قیمت آن ، قیمت جان خواهد شد

مرد در « خانه تکانی » شده شاگرد زنش / دم عید است و چنان رفتگران خواهد شد

از هجوم فک و فامیل فلان شهر به « ده » / چون هتل ، خانه ی مشدی رمضان خواهد شد

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 11:14 | نویسنده : آقاي جعفري |

آقای روحانی! واقعا اینها حرف نشد؟!

 

 برخی مواقع برخی جملات را از زبان رئیس دولت می شنویم که حسابی متعجب می شویم. آقای روحانی اخیرا گفته اند: "اینکه بگویند تند و کند راه رفته، کتش کج بوده و یا عینکش طوری بوده، اینها حرف نشد."

 - آقای روحانی! من از شما می پرسم، واقعا اینها حرف نشد؟!

***

شونه به شونه می‌رفتیم

آیا تند و کند راه رفتن مهم نیست؟! مگر نشنیده اید که می گویند "رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود؟! رهرو آنست که بزند زیر میز مذاکره و کف گرگی بخواباند توی فک کری!"

بعدش هم؛ همه مشکلات ما همین تندروی ها و کندروی هاست! پس اعتدالی که اینقدر دم از آن می زدید چه می شد؟!

آقای ظریف در آن پیاده روی کذایی نباید تندتر از کری راه می رفت. زیرا در اینصورت در عکس های گرفته شده توسط عکاسان اینطور به مخاطب القا می شد که خدایی ناکرده ایران در حال فرار از آمریکاست!

آقای ظریف در آن به اصطلاح پیاده روی نباید کندتر از کری راه می رفت! زیرا اگر عقب تر از آنها راه برویم، معنایش این است که ما دنباله رو سیاست های غلط آمریکایی ها هستیم!

خب دیدید تندروی و کندروی از چه اهمیت بالایی برخوردار هستند؟! البته آنها همچنین شانه به شانه یکدیگر هم نباید راه می رفتند، چون یادآور ترانه آن خواننده معلوم الحال است که می خواند: "شونه به شونه می‌رفتیم، من و تو تو جشن بارون، حالا تو نیستی و خیسه، چشمای من و خیابون"

***

 

 

 

 

کج کلاه خان یارمه

در مورد کج بودن کت! کت کج که پرستیژ ندارد، باید راست باشد تا از ما حساب ببرند! بعدش هم؛ همه چیز از همین کج بودن کت شروع می شود. "کج کلاه خان" هم که از ابتدا کلاهش کج نبود، اول کتش کج بود، مسئولان پیگیری نکردند، کلاهش هم کج شد و در نهایت گرفتار آن خواننده مبتذل دیگر شد که می خواند: "کج کلاه خان یارمه".

ما اینهمه خشک شویی تاسیس نکردیم و اینهمه اتو در کشور تولید نکردیم که دست آخر وزیر کشورمان با کتی کج در پیش جهانیان ظاهر شود!

***

عینکش طوری باشد مشکلی نیست؟!

یعنی عینکش طوری باشد مشکلی نیست؟! عینک خیلی هم مهم است آقای روحانی! اگر شماره چشم با عینک همخوانی نداشته باشد به آدم گواهینامه هم نمی دهند! مورد داشتیم رفت خواستگاری خودش طوری نبود، اما عینکش طوری بود و به همین خاطر بهش زن ندادن! مذاکرات هسته ای که خیلی مهمتر از مذاکرات در خواستگاری هست و باید حتما حواسمان به عینکمان باشد تا یک طوری نباشد!

ما اینهمه دکتر و چشم پزشک و دانشگاه در کشور بوجود نیاوردیم که دست آخر وزیر کشورمان با عینکی که یک طوری است به ژنو برود!ما دلواپسیم آقای روحانی! می فهمید؟ دلواپس!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 10:25 | نویسنده : آقاي جعفري |

با توجه به نزدیک شدن به عید نوروز هیئت تحریریه آدمک در طی نشستی اقدام به تعیین میزان عیدی در نوروز 94 کردند که جدول میزان عیدی تعیین شده به شرح زیر است :

* لازم به ذکر است کلیه عیدی بگیرانی که مبلغ عیدی آنها کمتر از مبلغ معین شده باشد می توانند با در دست داشتن اصل قضیه به واحد بررسی شکایات مراجعه کرده و با آنها درد و دل نماید تا کمی سبک شود! و البته انتظار هیچ اقدام خاصی از واحد مذکور نداشته باشد.

 

جدول میزان عیدی در نوروز 94

مصوب هیئت تحریریه آدمک

 

 

وضعیت شغلی

حداقل مبلغ

هدیه جایگزین

پدر بزرگ

بازنشسته

15000 تومان

یک جفت جوراب

 

از کارافتاده

2000 تومان

آبنبات چوبی + ماچ آبدار

 

 

 

 

پدر

شغل دولتی

50000 تومان

فلش

 

شغل آزاد

100000 تومان

ادکلن fake

 

بیکار

5000 تومان

مداد فشاری(اتود)

 

پولدار(خرپول)

1میلیون تومان

گوشی هوشمند

 

 

 

 

مادر

شاغل

20000 تومان

اسپری

 

خانه دار

10000 تومان

الویه نامی نو + دست نوازش

 

 

 

 

عمو ودایی

شاغل

20000 تومان

اقلام فرهنگی

 

بیکار

1000 تومان

ندارد

 

 

 

 

عمه و خاله

شاغل

10000 تومان

اقلام فرهنگی

 

بیکار

500 تومان تبرکی

ندارد

 

 

 

 

برادر و خواهر

شاغل

10000 تومان

قول بده تا 6ماه کتک نزنه

 

بیکار

0

شستن جوراب ها تا 6ماه

 

دانشجو

1000 تومان

حل تکالیف مدرسه

 

 

 

 

اشخاص غریبه

فرقی ندارد

از 2 تا 20000 هزار تومان

ز دوست هر چه رسد نکوست

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 3 اسفند 1393برچسب:, | 1:17 | نویسنده : خانم عبدالهي |

با سلام خدمت عزیزان آدمکی

 

و خدا قوت بابت تلاشتون .

 

 

2 نکته رو باید عرض کنم :

 

یکی اینکه با توجه به نزدیک بودن زمان چاپ نشریه به عید نوروز ،

مطالب طنز پیرامون این موضوع فراموش نشه لطفا .

 

دوم اینکه برای کلاس های نویسندگی و فتوشاپ جامعه که قراره برگزار شه هر چه زودتر

مشخصاتتون رو به سامانه بفرستید تا کلاس ها بطور رایگان براتون برگزار شه .

 

با تشکر و سپاس


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 2 اسفند 1393برچسب:, | 14:16 | نویسنده : حبیب قادری |

با عرض سلام و خسته نباشی به همه ی بچها....

ببخشید دیر اومدم...

دوستان یه هفته بیشتر وقت نداریم باب مطالبتون تا جایی که میتونید عکس و کاریکاتور پیدا کنید و تو وب بزارید....

راستی هرکی هر نظری برای طراحی نشریه داره بزاره قراره با طراح صحبت کنم...

ایده هاتون رو برای نشریه بگید.

تشکر


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 2 اسفند 1393برچسب:, | 11:14 | نویسنده : آقاي جعفري |

 

1)رهرو آن نیست که گهی تند ..گهی خسته رود ..رهرو آن است که چون نت ما آهسته آهسته آهسته رود..به قدری آهسته که گاهی آدم ..ببخشید دانشجو هوس چرت زدن کرده.ما که خدایی نکرده نمیگیم سرعت اینترنت را بالا ببرید ..کامپیوترها را ارتقا دهید یا زبانم لال عوض کنید ...آدم باید زیر خط فهم باشد که چنین حرف هایی را بزند....اینا میراث دانشگاه هستند و وظیفه ما امروز حفظ آنها و تحویل به نسلهای بعد است همانگونه که دانشجویان صدسال پیش این دانشگاه  اینها را حفظ کردند...فقط درخواست ما از مسئولین تامین رفاه دانشجو در زمان استفاده از این میراث گذشتگان است مثلا تامین فلاسک چای..پتو..تخمه...

 

2)اینقد به مسئولین صدا و سیما تذکر دادیم که آقا محتوای برنامه هاتونو درست کنید..خوب شد حالا ..خوب شد اتاق تلوزیون رو دارن از خوابگاهای دانشگا جمعش میکنن.. فکر کردین ما زیر خط فهمیم که وقتمون رو با این برنامه ها بگذرونیم...دانشجویان محترم اصلا فکر کنید که TVهنوز اختراع نشده..واسه پر کردن اوقات فراغت و  تحمل دوری خانواده و سرگرمی از بازی هایی نظیر یه قل دو قل استفاده کنید...از مسئولین بابت این همه ظرافت در عمل باید تشکر کرد ...

3)طرح شناسایی دزدان سلفی اجرا شد.در پی سرقتهای صورت گرفته گروهی از کارآگاهان دانشکده موفق به طراحی دستگاهی شدند که قابلیت شناسایی دانشجویان را از دانشجو نمایانی که به قصد مفت خوری به سلف مراجعه نموده اند دارد.کارکرد این اختراع با انگشت میباشد(جلل الخالق)که البته گاها انگشت میسر نبوده و دستگاه مذکور ریپ زده و آنجاست که شاعر مشهدی گوید (چرا عاقل کند کاری ..که از انگشت هم بر نیاید کاری )اجرای این طرح و افزایش ترم افزون قیمت ژتون که شیبی چون acending colon داشته موجب گرایش دانشجویان دانشکده مذکور به رژیم لاغری شده .اینگونه است که باز هم قدر فهم دانشجو این است..علم بهتر از ثروت است.

4)کارکردی جدید ار دانشجویان مامایی( تامین انرژی از طریق  فتوسنتز..)در پی تغیرات صورت گرفته در برنامه ی دانشجویان مامایی و برقراری شیفت های longبه دلیل عدم برنامه ریزی مسئولین  در مورد تغذیه دانشجویان مذکور مجبور به موتاسیون و کسب این ویژگی شده . این توانایی انحصارا در دانشجویان این رشته وجود داشته  و دانشجویان پزشکی که از همزیستان آنها  در بیمارستان محسوب میشوند این قابلیت را نداشته و لذا به اجبار از غذاهای تهیه شده در بیمارستان تغذیه مینمایند . ما زیر خط فهم .. اصلا تبعیض کجا و ما کجا.. همه دست در دست هم ملکت خویش را کنیم آباد..

5)صحبت سر بسته در مورد درهای بسته کلاس که پشت آن نشسته یک دانشجوی خسته ... این روزها دانشجویان دانشکده پرستاری_ مامایی در تایم بین کلاس ها با در های بسته رو به رو می شوند ...یه کلاس بسته و nتا دانشجوی خسته ...الان مثلا ما تو تحریم هستیم دیگه ..الکی ...این تحریم ها شایسته ی دانشجو نبوده هرچند که اساتید هم از این تحریم ها بی بهره نبوده اند ، مورد داشتیم استاد هم با سر رفته تو در ...  ریشه این بی اعتمادی یا سو اعتماد از کجاست که زیر خط فهم ما آدمکی هاست.......

6)خبر از مجلس شاهانه...بودجه هست ولی مال ما نیست..ما یعنی دانشجو جماعت..عده ای آدمک زیر خط فهم..خبر برگزاری جشن مخصوص کارکنان دانشگاه به بهانه دهه ی فجر با آن همه بریز به پاش خون هرآدمکی را تا حد 100درجه به جوش می آورد..آدم نه آدمک..صدبار نه سالی یه بار..سالن شهید بهشتی نه ابن سینا ..کیک به اون بزرگی نه ..کیس مشهدی..تئاتر ..بازیگر..خواننده هم بیخیال..خدایی قانع تر از قشر دانشجو هم پیدا میشه؟؟؟

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:, | 22:40 | نویسنده : خانم محمد زاده |

اهانت..

برنامه امشب و هر شب سینمای غرب...

سناریوی تکراری غرب در برابر موج بزرگ اسلام گرایی و بیداری اسلامی ..

با بازی رسانه های غربی ، سران کفر ،صاحبان مکتب اومانیستی ..

این بار به کارگردانی مجله موهن شارلی ابدو...

تهیه کننده : دولت ضاله غرب..

خلاصه ای از داستان :از غرب و نشریات غربی که حتی به پیامبر مسیحیت هم رحم نمیکنند توقعی جز این نیست که با نگاه دین ستیز و کینه توزانه ی خود ،سعی در تخریب چهره الهی پیامبران داشته .این همه لوده بازی از کشور ادعا کننده گفتگوی بین تمدن ها فقط باعث تخریب چهره ی جناب آقای پینوکیو شده ..دور از جان ایشان ..اینها دست این مرحوم را هم در دروغگویی در جا شکسته اند که البته اگر به بررسی ژنوم این آقایان  بپردازیم خواهیم فهمید که   از نوادگان جناب روباه مکار (خشم خدا بر او باد)هستند... اگر توهین به مقدسات یک ملیارد و نیم مسلمان اسمش میشود آزادی بیان ..جا دارد از این به بعد به زردچوبه هم بگوییم شیرین بیان...اگر هتک حرمت مقدس ترین انسان آفرینش میگویی  آزادی بیان تو ...به قول یه خواننده اون وری .:هیس ..هیچی نگو..فقط ببر صداتو ...ادعای دموکراسی در کشور های غربی مثل سر قبر بی مرده فاتحه خواندن است...پس خواهشا اون مجسمه آزادی را پایین بیارید به جایش مجسمه تام و جری را بذارید ..حداقل خودتان را  مضحکه عالم وآدم نمیکنید.. از ما گفتن از شما مثل همیشه  نفهمی...فقط برای آدمک یه نکته هنوز مبهم است که حتی نمایندگان مجلس هم به آن معترض بودند که با وجود توهین فرانسه به پیامبر مهربانی ها دلیل سفر آقای ظریف به این کشور چه بود؟؟؟!!!!!این هم از دیگر کارهای ظریف آقای ظریف که نیاز به درک ظریف از این کار آقای ظریف دارد ...ظریف که فکر کنی شاید به نتیجه رسیدی ..ما که نه...

پایان داستان:با یک قطره آلودگی نمیتوان دریایی مهربانی را به نجاست کشاند ..با یک شمع نمیتوان چهره نورانی خورشید را ندید..و در آخر(و مکرو و مکرالله خیر الماکرین)....

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:, | 21:49 | نویسنده : خانم محمد زاده |

چرایی و چگونگی توقف فعل و انفعالات لحاف ننه سرما

چندی است ننه سرما به همراه یک فروند لحاف تولید کننده ی برف که جزء دارایی های دولتی محسوب می شود مفقود شده . گزارش ها حاکی از آن است که نامبرده با آمدن چله ی بزرگ زمستان برای اجرای مسئولیت زمستانی خویش حاضر نشده و از آن زمان تا کنون نیز مفقود می باشد . خبرها و شایعاتی در این راستا بدستمان رسیده که بدین شرح است :

1- آلزایمر – ابتلاء ننه سرما به آلزایمر که نمیدانیم کدام قسمت از پروسه ی تولید برف را فراموش کرده ، در هر حال با پیدا شدن ایشان لحاف ضبط شده و خود پس از دریافت یک عدد تقدیر نامه ی برگه گلاسه ی قاب شده ی خوشکل ، راهی خانه ی سالمندان می شود .

2- دیجیتالیزاسیون از نوع لحافی – با به کار بردن فناوری روز از این پس ننه سرما در خانه لم داده ، با اپلیکیشن کنترل از راه دور لحاف که روی تبلت ننه سرما نصب شده است و یک عدد وای فای ، بدون دخالت دست لحاف در ارتفاعات به حالت ویبره رفته، برف تولید می کند . حال آنکه برف نمی بارد ، نباید یقه ی ننه سرما را گرفت بلکه باید یقه ی وای فای را گرفت .دوستان اشاره می کنند که وای فای یقه ندارد و باید به دنبال یک شخص یقه دار بگردیم و نه صرفا یک یقه دار در آسمان ، شاید یک یقه دار در زیر دریا !

3- فراتر از دیجیتالیزاسیون – شاید ننه سرما برآن شده است که با فناوری ذرات پرانرژی ، نیروی درونی لحاف را افزایش داده تا با حق مسلم خود خروار خروار برف تولید کند که این پروسه به هر حال زمان بر است وsecretو ما پشت درهای بسته فکر می کنیم ننه سرما نیست شده !

4- تحجر شکنی وزارت فرهنگ و ارشاد خیلی اسلامی و استقبال ننه سرما – ننه سرما خرسند از ایجاد این فرصت توسط وزارت تعادلی مذکور برای به ثمر رساندن سالها تمرین و ممارست در امر خوانندگی هنگام دوختن لحاف ، تمام وقت مشغول ضبط تصنیف های دلنشین خود می باشد و دیگر وقتی برای تکاندن لحاف ندارد .

5- فرار مغزها = سرمایه های ملی یا فرار مغزها + سرمایه های ملی – ننه سرما با یک عدد چمدان حاوی لحاف که ثروت ملی محسوب می شود به بلاد از ما بهترون مهاجرت کرده که صد البته هم اونا راضی ، هم نه نه سرما راضی ، گور بابای ناراضی !

6- در ضمن از همین تریبون اعلام می کنم که شایعه ی ازدواج ننه سرما و بابانوئل توسط مراکز دولتی کاملا بی اساس خوانده شده وهیچ جنبه ی قانونی و عقلی ندارد . چه آنکه ازدواج دختر ایرانی با پسر خارجی منوط به اجازه ی دولت می باشد و پدرو جد اندر جدپدریشان اجازه بدهند عقدشان نمی شود که نمی شود .

در آخر تقاضا دارم هرگونه اطلاعات ناموثق خود را در این زمینه برای خودتان نگه دارید و مابقی را از طریق راهای ارتباطی آدمک برایمان ارسال کنید . با تشکر آدمک


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:, | 18:28 | نویسنده : خانم حسيني |

بالای سر بیمارم بودم داشتم پرونده ش رو چک میکردم ک دکتر اومد توی اتاق.

شروع کرد به صحبت با بیمار و همراهیش،منم تو حال خودم بودم. 

میخواست بیمار رو معاینه کنه.از من پرسید خانوم شما گوشی دارین؟

منم با جدیت تمام گفتم بله و دست کردم تو جیبم و گوشی موبایلمو درآوردم گرفتم سمتش!

دکتر خنده ش گرفت گفت نه منظورم استوسکوپه. منم خیلی طبیعی گفتم آهااااااا نه ندارم و خیلی سریع از اتاق اومدم بیرون.


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 8 اسفند 1393برچسب:, | 13:31 | نویسنده : خانم عبدالهي |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • الیاس موزیک