وای روز مادر و روز پدر          جدم از ناراحتی آید به در

روز مادر یک النگو می دهم         زن دهد جوراب در روز پدر

تازه پول دومی را هم ز من          می ستاند از طریق گل پسر

قیمت جوراب من هم لاجرم          از النگو قدری بیشتر


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, | 18:10 | نویسنده : خانم عبدالهي |
چشم امید ملّت ایران، مذاکره 
حتّی شده است باور و ایمان، مذاکره

 

دی شیخ با چراغ همی گشت در ژنو 
کز پنج و یک ملولم و دیوان مذاکره،

اصلاً بلد نبوده و هرگز نمی‌کنند 
یک بار مثل بچّه‌ی انسان، مذاکره

گفتم که: شیخ! خانه خراب است، مانده‌ای،
در فکر نقش‌بندی ایوان؟ (مذاکره؟)

ارسال کرد شیخ، پیامی ظریف که:
یک ذرّه هم نرفته به بهمان، مذاکره

ای بی سواد و بی خبر از حُسن "جان کری"
دارد چقدر سود به قرآن، مذاکره

وقتی کنار "اشتون‌"م انگار... بگذریم!
گاهی گرفته حالت عرفان، مذاکره

تا زیر چشم در گل تحریم مانده‌ایم
راه خروج از این همه بحران، مذاکره

دم‌های این گروه، مسیحایی است ها!
روحی به جسم مردم بی جان، مذاکره

تشدید مشکلات جوانان، مقاومت
پایان مشکلات جوانان، مذاکره

تولید و خودکفایی ملّی بهانه‌اند
تنها دلیل رونق و عمران، مذاکره

ترمیم جای زخم سفارت گرفتن و
بهبود و دیپلماسی جبران، مذاکره

در شرق و غرب، بحث دراز مذاکره است
حتّی رسیده تا ته کیهان، مذاکره

بدبختِ ماتِ هسته! به آزادگی مناز
هست ای عمو برای تو دکّان، مذاکره

هی راست می‌روی چپکی نطق می‌کنی
حس می‌کنم که با خود شیطان، مذاکره،

دارم؛ بیا و بگذر از این موضع خشن
بی فایده است همره جولان، مذاکره

ما اهل اعتدال و شما اهل اغتشاش،
هستید و کرده‌اید پریشان، مذاکره

سهراب در نبرد نمی‌گشت خط خطی
می‌کرد اگر که رستم دستان، مذاکره

هر جا که گلّه‌ای تلفاتش اصولی است
کرده است گرگ با سگ و چوپان، مذاکره

پس بیخیال عزّت ملّی، نمی شود، 
کرد این زمانه ساده و آسان، مذاکره

باید به ساز غرب برقصیم تا شود
رقصی چنین میانه‌ی میدان، مذاکره


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394برچسب:, | 7:49 | نویسنده : حبیب قادری |

 

گفته اند که زندگی چندین در دارد و از هر درش که وارد شوی به چندین در دیگر می رسی و دوباره اگر از هر کدام از درهایش

وارد شوی به دروازه ای می رسی که همیشه این دروازه حکایت داشته که زبان ما از وصف آنها قاصر است.

در راستای همین در به دری به زندگی بی در و پیکری می رسیم که اسمش هست زندگی دانشجویی.

بر همه کس واضح و مبرهن است هرکسی چند سال از زندگی خود را دانشجو باشد زندگیش دانشجویی می­شود و می رود پی کارش.

(زندگی را می گویم وگرنه دانشجو که بعد از 4 سال درس خواندن می فهمد تا الان سر کار بوده از الان به بعد تازه بیکار می­شود)

زندگی دانشجویی هم مثل سربازی مرد را آدم(ببخشید آدم را مرد) می­کند و خانم­ها هم در این قضیه صادق هستند بدون هیچ محدودیتی.

بعدن که تمام کردیم و مدرکمان را گرفتیم و بوسیدیم و گذاشتیمش کنار می توانیم از خاطرات آن دوران کذایی به خوبی یاد کنیم

و کیفش را ببریم و اگر این خاطره­ها مستند باشد که دیگر نور علی نور می شود. یکی از شعرا در تصدیق صحبت ما گفته است:

"خوش است خاطره وقتی که مستند باشد/مگر که خاطره از خاطرات بد باشد"

 

اگر دقت فرموده باشید در بیت بالا به خاطرات بد هم اشاره شده که این کارها بدون هماهنگی بنده انجام شده
و هیچ مسئولیتی به عهده نمی گیرم آخر برای هر آدم عاقلی سوال پیش می آید مگر دوران دانشجویی خاطرات بد هم دارد؟

جواب ما هم به ضرس قاطع بله است. بنا به استناد اشعار یکی از شعرای دیگر :"زندگی با همه ی خوب وبدش/با همه زندونیای ابدش..."

که در این منظور از زندگی همان زندگی دانشجویی ست و زندونیای ابدش هم حتمن دانشجوهاهستند.

ما هم که خوب و بد زندگی را می دانیم که دیگر نیازی به توضیح آنها نیست.

 

در زندگی دانشجویی پول همیشه نقش کلیدی  و مهمی را ایفا می کند و باز هم به استناد شعر شاعر عزیزمان که می گوید:

" زندگی با تو چقد قشنگه..." منظور از زندگی همان زندگی دانشجویی ست و منظور از تو

(شما را نمی گویم توی بالا را می گویم) پول است.

 

خوانندگان محترم خوب می فهمند چه می گویم چون حتمن طعم زندگی بدون پول را چشیده ­اند.

می دانم دل ها کم کم دارند آماده می شوند و اگر بیش از این ادامه بدهم اشکتان در می آید تا همین جا کافیست

وادامه ­ی داستان را باشد اگر جای دیگری مرا دیدید از من بخواهید تا کامل برایتان شرح دهم...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394برچسب:, | 7:19 | نویسنده : حبیب قادری |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • الیاس موزیک