اورژانس عصر کار بودم. نزدیکای آخر شیفت، یه عروس خانمی را با لباس سفید عروسی در حالی که به شدت ضعف داشت و بی حال بود به همراه داماد شیک پوش فلک زده و کلی همراه یکدفعهای به اورژانس آوردند. مادر عروس میگفت که امروز مراسم عقدکنان بوده و امشب هم مجلس عروسی دارند و میگفت، دختر بیچاره چند روزه که مشغول خرید و دعوت و خلاصه کار و بارای امروز بوده و خواب و خوراک مناسبی نداشته و حالا هم از شدت خستگی ضعف کرده و سر سفره عقد غش کرده و افتاده روی زمین.
بیچاره داماد هم نمیدونست که باید چکار بکنه. پزشک اورژانس اطمینان داشت که عروس خسته، ضعف کرده ولی برای اطمینان گفت با گلوکومتر هم قند خونشا چک کنند. از نوک انگشتش که نمونه خون گرفتیم باورمون نمیشد گلوکومتر (۱۵۰۰) را نشون میداد. توی همراهها و بخصوص خانواده داماد پیچید که عروس دیابت شدیدی داره و بهتره تا دیر نشده عروسی را کنسل کنند. حال و روز داماد بر سر دو راهی مونده را خودتون بهتر میدونید. پزشک اورژانس گفت که علایم با قند بالا اون هم تا این حد، اصلا بهم نمیخوره. یه بار دیگه از همون انگشت تست گرفتند و باز هم جواب بالا بود.... یه رگ واسش گرفتیم و یه قند اورژانسی از رگش فرستادیم.... جواب اومد. باور کنید «۶۰»!
اینجا بود که یکی از بچههای پرستاری فهمید ایراد مال چیه؟ تست خون اول را از همون انگشتی گرفته بودن که عروس خانم عسل به دهان داماد گذاشته بود!
نظرات شما عزیزان:
خدا قوت
پاسخ:مرسی عزیزم
برچسبها:
زیر خط فهم...
راز بقا....
مغولان خوابگاهی
12 سؤال فلفلی
خاطره
سوژه ...
مورد داشتیم ... (آدمک مورد دار!)
زیر خط فهم
این بعضی ها ... آن بعضی ها ...
سوزنامه
شعر طنز در مورد مذاکره !
زندگی دانشجویی !!!
پرسش از دوستان !!
پیش طراحی نشریه آدمک
لینک های آدمکی
این مطلب مربوط به خانوم فیضی است
سخن مدیر مسئول برای اول نشریه (پیشنهادی)
مطالب خانم زنگی