پسرعمه زا:فامیل چرا باید 3بار روبوسی کنی؟

فامیل دور:خب معلومه دیگه ، واسه این که سرگیجه بگیری...

 

 

پسر عمه زا:آقای مجری من می خوام ازدواج دانشجویی بکنم.

فامیل دور:ها؟یعنی چی؟یعنی تا وقتی دانشجویی ، مزدوجی؟تو کی دانشجو شدی؟

 

 

پسر عمه زا:احترام من رو حفذ کن . من دانشجو شدمااااااا.

فامیل دور:آره...ابهتتون رو دیدم که حتی گربه های سلف مرکزی هم بهتون توجه نمی کنن.

 

 

فامیل دور:هی روزگار، دیگه جایی به کار رسیده که گربه های سلفم غذا نمی خورن...

پسرعمه زا:خب بهشون بگو:گربه چو گشنه شود گشنیز خورد....هههههههههههههههههههههههه

 

 

پسر عمه زا:فامیل تا حالا دفت کردی؟

فامیل دور:چه شده؟

پسر عمه زا:هیپی فکر کنم تو هم دانشجویی خبر نداری....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 9 اسفند 1393برچسب:, | 1:17 | نویسنده : خانم فرجی |

بالای سر بیمارم بودم داشتم پرونده ش رو چک میکردم ک دکتر اومد توی اتاق.

شروع کرد به صحبت با بیمار و همراهیش،منم تو حال خودم بودم. 

میخواست بیمار رو معاینه کنه.از من پرسید خانوم شما گوشی دارین؟

منم با جدیت تمام گفتم بله و دست کردم تو جیبم و گوشی موبایلمو درآوردم گرفتم سمتش!

دکتر خنده ش گرفت گفت نه منظورم استوسکوپه. منم خیلی طبیعی گفتم آهااااااا نه ندارم و خیلی سریع از اتاق اومدم بیرون.


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 8 اسفند 1393برچسب:, | 13:31 | نویسنده : خانم عبدالهي |

متفکران عزیز خواهشمندیم جملات طنز تراوش شده از ذهن مشوش/بیمار خود را که هر سه کلمه در آن به کار رفته (در حد یک تا دو جمله) ، برای ما پیامک کنید.

1-عید دیدنی - میانترم - ماهی

2-آجیل - جزوه - عیدی

دوستان لطفا بین گزینه 1 و 2 یکی رو انتخاب کنید


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:, | 14:8 | نویسنده : خانم عبدالهي |

با عرض سلام خسته نباشید به تمام عزیزان هیئت تحریریه...

مطالب تایید برا نشریه:

1-خوش آمد گویی و مطلب آقای حسینی مقدم..(مدح خدا از زبان یک دانشجو..طنز)...و من عاشق محمدم ...خانم محمد زاده

2-ننه سرما..خانم حسینی.......کاریکاتو لازمه

3-خاطره..خانم عبدالهی.(فان کده)......کاریکاتور....

4-زیر خط فهم ..خانم محمد زاده

5-طنز سیاسی...(دست انداز) آقای قادری و آجعفری....کاریکاتور...

6-خورجین....خانم فرجی.....کاریکاتور فامیل درو

7-پیامک دونی....

8-این مطلب صددر صد تایید نشده....به احتمال فضا داشته باشیم تا از مطلب خانم موسوی و فیضی اگه ویرایش شه استفاده کنیم.

دوستان ضمن تشکر از همگی...برای طراحی نشریه هر نظری هست بدون تعارف بگید هرچه قشنگتر شه بهتره سری اوله..ممنون.

منتظر نظراتم.چشمک

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:, | 11:11 | نویسنده : آقاي جعفري |

 

 

 

 

 

وزير بهداشت : وضعيت همه کشورها به جز افغانستان از نظر تعداد پرستار از ايران بهتر است .

 

 آخيش ! خيالمون راحت شد . باز خوبه از همه کشور ها عقب تر نيستسم بابا!

 

تازه افغانستان خوبه که درگير جنگ و ناآرومي هست و به سطح تحول سلامت ما رسيده !

 

همينجا ما آدمکي ها يکصدا ميگيم : وزير جون مچکريم ! و باز هم به ما از اين اميد ها بدين !


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 15:4 | نویسنده : حبیب قادری |

سلااام.این مطلب از طرف سرکار خانم موسوی است...

بالخره آواز سر دادن های حاجی فیروز خوشتیپ خودمون ،نتیجه داد و به دیدار بزبزقندی  بعد از یک سفر یک ساله ريا،نائل شد!!!

گفتگوی این دو رفیق قدیمی در قرار ملاقات؛راس ساع 2و15دقیقه و 11ثانیه...

 

ارباب خودم سامبولی علیکم         ارباب خودم سرتو بالاکن

ارباب خودم ساعتو نیگا کن             ارباب خودم یه نیگابه ما کن

ارباب خودم این وقت خوابه            ارباب خودم چه وقت دیدار؟؟

بزبزقندی،بع بع کنانان ذاشت برمیگشت که ناگهان صدای انفجار توپ لحظه ی تحویل سال دراومد و حاجی فیروز ادامه داد...

ارباب خودم بزبزقندی                   ارباب خودم چرا نمیخندی؟؟؟

ارباب خودم لباس قرمز؟؟             ارباب خودم این رنگ ساله؟؟؟

بزبزقندی سری به نشانه تایید تکان داد...

اربا خودم شنبه به نوروز؟؟          ارباب خودم این فال نیکه...

ارباب خودم بگو ز تعطیل؟؟          

بزبز قندی سه بار گفت :بع بع بع

اربا خودم یعنی 3روزه؟؟

بزبزقندی باز هم سری به نشانه تایید تکان داد...

ارباب خودم امسال چه سالیست؟؟

بزبزقندی بادی به سینه انداخت و سرش را بالا گرفت و اشاره به خود کرد...

ارباب خودم به اسم توست سال؟؟          ارباب خودم تبریک و تبریک

ارباب خودم سوالی دیگر...                     ارباب خودم بگو ز سیزده؟؟

بزبزقندی 5 انگشت خود را بابا آورد و تبسمی کرد...

اربا خودم منظور پنشنبست؟؟

بزبزقندی سری تکان داد به نشانه تایید...

ارباب خودم این یکی عالیست           ارباب خودم فردایش عالیست..

 

امسال سال بزه و رنگ سال هم قرمز عنابی مایل به قهوه ای!!حال فکر کنید چی میشه اگه ریش بزی قرمز عنابی مد بشه!!!؟؟

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 اسفند 1393برچسب:, | 23:54 | نویسنده : خانم فرجی |

با سلام

مطلب ((توهمات یک ترمک)) رو خانم فیضی نوشتن و طرحشون راجع  به اینه که به صورت یک داستان دنباله دار باشه.....

لطفا نظرات و کمک هاتون رو برامون بنویسید...


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 22:58 | نویسنده : خانم فرجی |

خاطره:

یَک روز در اتاق نِیشَستَه بودُم و داشتم غذای سلف نوش ِ جان مِیکَردَم ، که یَک هُو یَک چیزی زیر دندانم گفت : قیییییییرررررچ.در آوُردَمَش و گفتم : هُو چیستی ؟ دیدم یَک سنگ سیاه در میان بیرنج بود و مِی گفت که مَن ِ نخور، مَن ِ نخور...

 

درد و دل :

  • من از فیزیک و نیوتن و ... نمی گذرم ! این چه وضععععیه ، من از صبح زود پا می شم و می رم دانشکده و شب ، خسته و له شده برمی گردم . ولی بی انصافا می گن کاری انجام نشده....امممممممممممممممممممممممم(گریه راستکی)

  • اگر الان یکی از نسل ما بره دندون پزشکی 60%(مجاز از 100%) حداقل یک دندون عیبیده داره.از این تریبون اعلام میکنم : ما از اون نسلیم که تو مدرسه مجبور به مسواک و فلوراید زدن بودیم.مسئولین رسیدگی کنن لدفناااااااااا.....

  • این قدر بدم میاد از دندون پزشکایی که دندوناشون ، به خصوص جلوییا خراب و جرم گرفته است ... اینا یا رسما دندون پزشکی رو می برن زیر سوال و یا دارن خیییییییلی نامحسوس برای خودشون تبلیغات می کنند...

  • سوال امتحانی جدید فیزیک کوانتوم : عوامل خواب دانشجو سر کلاس را نام ببرید؟

           پاسخ : از دست رفتن انرژی حاصله از صبحانه به دلیل تلاش برای رسیدن به سرویس و مقاومت در برابر لِه و    کمپوت شدن داخل سرویس دانشگاهه .

دست انداز:

  • دقت کردین وقتی تو خوابگاه می خواین یک چیز نونی بخورین کل فاز نون ندارن . ولی وقتای دیگه یخچال از پر نونی می تّرکه ...

  • دقت کردین اول ماه کارت تغذیه رو شارژ می کنی واسه 2 ماه ، ولی واسه هفته دوم شارژ نداره ...

  • دقت کردین وقتی می گن دقت کردین قیافه متفکرانه به خودتون می گیرین و می رین تو خاطرااااااات.....

  • هر جا سخن از پاکیزگی است ، نام آب سرد کن و فواره دانشکده بهداشت می درخشد...یعنی می درخشداااااااااا

  • از اُبهت دانشجو همین بس که وقتی به گربه های سلف مرکزی می رسی باید یعععنی بایدهاااا راه رو برای جناب گربه باز کنی...اصن یه وعععععععععععضیه...

  • دیگه دست پتشون به جایی رسیده که گربه های سلف مرکزی برای خوردن غذا ناز می کنن . بابا گربه جون اگه بد مزه است خوبه که بی مزه نیست!بخور که شارژ کارتم الکی حروم نشه .... باریک

     

     

     

    نصیحت:

    اگر می خوایی قیامت رو با چشمات ببینی یک روز ساعت 7:54 – 7:59 سر چار راه گلستان باش.این قدر هماهنگ همه به یک سمت میرن که آدم یک لحظه شک میکنه صدای اسرافیل رو نشنیده باشه و نرسه حقش رو بگیره..........


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:خاطره,درد و دل,نصیحت,دست انداز,, | 22:51 | نویسنده : خانم فرجی |

شاید چهارصد سال و اندی طول کشید تا من موفق به کسب مقام شامخ دانشجویی شدم ...خلاصه داستان از آنجا شروع شد که من از طریق قاصدی متوجه شدم که در دانشگاه مشهد آن هم در رشته  تاپ مهندسی بهداشت محیط پذیرفته شدم .بی درنگ خبر را در بوق  و کرنا کرده و به گوش تمامی فامیل رساندم و همین که خبر دانشگاه فردوسی به گوش همه خلق رسید خوشبتانه یادشان رفت احوال رشته ام را جویا شوند و من هم که بدم نمی آمد تا این راز سر به مهر را کتمان کنم  و با بهانه انتظار برای قبولی در دانشگاهی تیپ یک همچون فردوسی به گونه ای سالهای متمادی فسیل شدن پشت کنکور را ماست مالی کردم.

بگذریم ....خلاصه من که به  تازگی  از توانایی خود در رشته مهندسی بداشت محیط آگاه شده بودم همینک در جستجوی نشانه

های حکمت خداوند و با کوله باری از دلداری های خواهرم و دعای مادرم و همراهی های پدرم و خیال های خام درون سرم به این مدینه فاضله مشرف شدم.اما شاید باور نکنید درست در لحظه ای که فکرش را هم نمی کردم سقف آرزوهایم ویران شد،گویی تمام آبهای سرد خلیج  همیشه فارس و دریای عمان را بر سرم ریختند چرا که بعد از ماه ها پیگیری و نامه و تلگراف و پیک برای اطلاع از تاریخ ثبت نام و سر پا ایستادن در صف های طویل ثبت نام ،آدرس دانشکده بهداشت را به عرضمان رساندند...راستش را بخواهید در لحظه اول باورم نمیشد ....من که از تمام نقشه پیچیده شهر مقدس مشهد تنها دانشگاه فردوسی را می دانستم و اولین بار به جای زیارت و دیدار باغ نادری و دیگر ابنیه های تاریخی به تماشای نرده های آبی دانشگاه فردوسی  نشسته بودم  ناچار باید چشمهایم را می بستم و با دید سهراب گونه ای آنها را می شستم و دانشکده بهداشت را که بدون شک اولین مهد کودک ساخته ذهن فردریک فروبل بود را جور دیگر می دیدم .بدتر از آن که چیزی نگذشت که دریافتم همانا علوم پزشکی همان دانشگاه فردوسی نیست...

همینک تنها عاملی که رشته امیدم را به این دنیای سرد و توخالی پیوند می زد عبور ازخیابانهای دانشگاه فردوسی در مسیر برگشت به خوابگاه بود ...بله خوابگاه...همان خوابگاهی که سالها حسرت اینترنت را بر دل ما گذاشت و لذت سرچ کردن های داخل اتاق به دور از صندلی های خشک و خسته کننده سایت که برای دقایقی جرات ترک جایگاهت را از ترس ربوده شدن سیستم نخواهی داشت...بارها خواستم این مسیله  را به باد فراموشی بسپارم اما دریغ...

چگونه می توان سحر گاهانی را  که در سرویس های دانشگاه بدون صندلی خوابهایمان حرام شد را از یاد برد؟ و دریغ از این که با وجود پیمودن فرسنگ ها راه حتی یک بار قبل از استاد و به موقع در کلاس حاضر باشم .چگونه می توان غم  عظیم نداشتن عابر بانک در دانشکده را به راحتی هضم کرد درست در لحظه ای که باید اقساط وام چهار صد میلیون ریالی قرض الحسنه  دانشگاه  را که نمی دانم کی به دستم رسید و در کدام نقطه این کلان شهر صرف شد با دستانی لرزان و قلبی که تند تر از همیشه می زد و چشمانی اشک بار به دست دوستم بسپارم ومجددا به حساب دانشگاه واریز کنم چرا که خودم با دست خودم نمیتوانم جاهد قربانی شدن اسکناس هایی باشم که با زحمت فراوان از پدرم گرفته بودم و زمانی که به سرگذشت اون اسکناس های بیچاره و همینطور به داستان ان وام هایی که پورسه اداری اش بیش از یک قرن طول کشید می اندیشم گمان میکنم سرابی بیش نبود و همچنان معتقدم که کشف راز خرج کردن ان اسکناس ها همانا برای من از راز تابلوی داوینچی دشوار تر خواهد بود افسوس که ان روزهای خوش دیگر گذشت و حال که از دور به حقیقت دوران دانشگاه و دانشجویی مینگرم در میابم که راز بقای هر دانشجو همانا سلف دانشگاه است وتنها نشان افتخار هر دختر دانشجوی فارغ التحصیل این رشته بدون شک طرح دوساله ای است که میگذراند ولی افسوس که در عنفوان جوانی بازنشست میشوند ودیگر باید در انتظار استخدامی باشند که در واقع زهی خیال باطل.........

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:خاطرات,ترمکی,, | 22:49 | نویسنده : خانم فرجی |

 

این شعر رو برای اغاز  نشریه در نظر گرفتم..چطوره دوستان؟

 

آدمک اخر دنیاست بخند            آدمک مرگ همین جاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد     شوخی کاغذی ماست بخند

آدمک خر نشوی گریه کنی                  کل دنیا سراب است بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی               بخدا مثل تو تنهاست بخند......


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 14:25 | نویسنده : آقاي جعفري |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • الیاس موزیک